●
و فدیناه بذبح عظیم
دوشنبه 87 آذر 18 - ساعت 8:13 عصر - نویسنده: ارمیا معمر |
همتون ماجرا رو شنیدید. شاید هم قسمتتون شده و به شیطون هم سنگ زده باشید! این حرفی هم که میخوام بزنم -به قول آقایون مداحا- کنایه نیست! اصل داستانه! من فکر میکنم خود حضرات ابراهیم و اسماعیل هم بعد اون جریانات روضهخون امام حسین علیهالسلام شده باشن! هرسال عید قربون، یه گوشهای، شایدم تو همون منا، کنار هم میشستن و با هم زمزمه میکردند: او میدوید و من میدویدم / او سوی مقتل، من سوی قاتل او مینشست و من مینشستم / او روی سینه، من در مقابل او میکشید و من میکشیدم / او خنجر از کین، من ناله از دل او میبرید و من میبریدم / ...
* * *
این سیل خروشان دستگرمی است ما گریه را برای محرم گذاشتیم...
.
.
.
حرفای این دیوونه رو زیاد جدی نگیرید!
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
درد
جمعه 87 آذر 1 - ساعت 4:54 عصر - نویسنده: ارمیا معمر |
حلقآویزی که جان از بدنش به در نمیرود...
شاید این سختترین درد این دنیا باشد!
سختترش این است که حلقآویز شده قصد خودکشی داشته...!
سختتر از این هم وجود دارد!؟ نظر شما چیست!؟
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
نگاه
جمعه 87 مهر 12 - ساعت 1:2 صبح - نویسنده: ارمیا معمر |
یک ماه شیطان را برای من نگاه داشت! من خودم را نگاه نداشتم... یک عمر حرمتم را نگاه داشت! من نگاه نداشتم... این همه فرصت نشانم داد! نگاه نداشتم... دنبال یک بهانه بود! نداشتم... به من گفت: «عبدی!!؟؟» ...
بخشیدمت بیا! .. بخشیدمت بیا! . بخشیدمت، بیا!
* * *
«عید» به معنای بازگشت و «فطر» به معنای فطرت و طبیعت است.
* * *
ای مردم! این روزی است که نیکوکاران در آن پاداش میگیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مأیوس و ناامید میگردند و این شباهتی زیاد به روز قیامتتان دارد. پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نماز عید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوی پروردگار؛ و با ایستادن در جایگاه نماز به یادآورید ایستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت به سوی منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوی منازلتان در بهشت برین. ای بندگان خدا! کمترین چیزی که به زنان و مردان روزهدار داده میشود این است که فرشتهای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا میدهد و میگوید: «هان! بشارتتان باد! ای بندگان خدا! که گناهان گذشتهتان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چهگونه بقیه ایام را بگذرانید.»
امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
نار
پنج شنبه 87 شهریور 28 - ساعت 1:26 صبح - نویسنده: ارمیا معمر |
سبحانک یا الله، تعالیت یا رحمن، اجرنا من النار یا مجیر سبحانک یا رحیم، تعالیت یا کریم، اجرنا من النار یا مجیر ...... .. ...، ...... .. ....، اجرنا من النار یا مجیر . . . شمارش معکوس برای تقدیر یک سال! استرسی بدتر از استرس شبای امتحان! و دلهرهای شدیدتر از دلهرهی شنیدن خبرای مهم! شاید برای همه... حتی ملائکه! و سوال مشترکمون: چی میخواد بشه؟ سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب... تصور اینکه دور تا دورم آتشه برام وحشتناکه! چه برسه به لمس کردنش! شهری که توش زندگی میکنم آتشه؛ محلی که توش کار میکنم آتشه؛ خونهای که توش زندگی میکنم؛ لباسی که میپوشم؛ حتی غذایی که میخورم... چشام پر از آتشه؛ گوشام آتشه؛ زبونم، دستام، پاهام، ذهنم، ... حتی، حتی ... نه! قلبمم تو آتشه؟؟ خیلی میترسم! خیلی ... یعنی چی میخواد بشه؟ ... خدا! ... اجرنا من النار یا مجیر... خدا رو شکر نگفتن کدوم شب شب اصلیه! وگرنه خیلیا اون شب از ترس سکته میکردن! وایسا ببینم! نگفتن کدوم شب، شب قدره؟ پس اون چی بود که گفتن: لیلة القدر هی الفاطمه...؟
پی نوشت: یک) به جای یک سالش بگذارید سه سال...
دو) من موندم تو کار اون بدبختی که با چنین استرس و دلهرهای، درست در زمان بررسی پروندهها، اون زمانی که پیشنویس مقدرات همهی عالم -از جمله خودش- رو نوشته بودند؛ زد و فَرقِ تعیین کنندهی مقدرات و امضاء کنندهی پروندهها رو دو نیم کرد. با شمشیر زهرآگینی که هزار درهم بابت زهرش داده بود، هزار درهم برای شمشیرش...
عشق علی، عاشق علی، معشوق علی حق علی و مشق علی سرمشق علی لیلة القدر است ملاقات علی شد با علی میزبان باشد علی؛ مهمان علی، هو یا علی
سه) شنیدم تو نجف دارن یه صحن میسازن به نام صحن حضرت زهرا (سلاماللهعلیها). دستشون درد نکنه! ایشالا یه روز هم ...
کاش از قلبم به قبرش راه داشت کاش زهرا(س) هم زیارتگاه داشت
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
اختیار اجبارآلود
یکشنبه 87 تیر 16 - ساعت 1:42 صبح - نویسنده: ارمیا معمر |
... ، تولد ، زندگی ، مرگ ، ... اختیاری بین دو اجبار! و کلی اجبار در این اختیار! مثل ساختمونی که میدونم تو طرحه(!) ولی یه عالمه خرجش میکنم! همین روزاست که شهرداری بیاد اتوبانش کنه! ولی من بییخیااااااال...
* * *
پینوشت:
1) دیگه شنیدن خبر مرگ دوستان برام عادی شده! ... اگه دوستمی حواست باشه! مخصوصاً اگه پسر خیلی گلی هستی! مثل سید محمدحسین ...
روز محشر اگه دیدینش که یه تاج رو سرشه تعجب نکنید! آخه مؤذن بوده...!
2) اگه اون سهنقطهی بعد از مرگ نبود و خدا، کدوم شیرپاک خوردهای حاضر بود این اختیار اجبارآلود رو قبول کنه!!؟
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
ایوب عشق
جمعه 87 خرداد 3 - ساعت 5:3 عصر - نویسنده: ارمیا معمر |
فاطمیه رو روی سن تئاتر شناختم! از اون زمونا ده سال میگذره و الان چهارساله که دیگه فاطمیه اجرا نداریم!
دلم برای خاطرات خودم تنگ شده! خاطراتی که با یه گوله عشق درست شدن! با یه مشت آدم عاشق بیادعا! هیییی روزگار...!
چند صفحه از نمایشنامهی «ایوب عشق» نوشتهی حسین عالمبخش رو اسکن کردم.
فکر کنم همین برای پست این ماه بس باشه! دوست داشتید بخونیدش...
http://ermiyaa.persiangig.com/document/Ayyoobe%20Eshgh.doc
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
●
نهایت عشق
جمعه 87 فروردین 30 - ساعت 2:20 عصر - نویسنده: ارمیا معمر |
تا حالا نمیدونستم! ... مغز درد خودش را احساس نمیکند! ممکن است عروقی که دور تا دور مغز را گرفتهاند درد بگیرند و مغز آن را احساس کند؛ ولی درد خودش را احساس نمیکند! این سر دردها هم هیچ کدامشان به خاطر خود مغز نیست! چه قدر شعور داره! چه قدر گذشت به خرج میده! چه فرهنگ نابی داره این مغز! یاد حرف سید میافتم که میگه: «نهایت عشق، عقله!» بی جهت نیست که در رأس قرار گرفته و رئیسه! . . . ای کاش رُئسای ما از مغز فقط بالا نشستنش را یاد نمیگرفتند! حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |
|